به جرئت می گویم که باشگاه
فرهنگی ورزشی نیروی زمینی بزرگترین باشگاه کشور است و هیچ یک از باشگاه ها
به خصوص "استقلال" و "پیروزی" هم به گستردگی باشگاه فرهنگی ورزشی نیروی
زمینی نیستند.
پایگاه خبری جامعه خبر/ سارا آقارضایی-سید هادی کسایی زاده/ ریش های سفید و موهای کوتاه با آرایشی کاملا متفاوت همانند سایر فرماندهان ارتش همراه با جسمی ورزیده و ورزشکار در لباس چریکی هیبت فرمانده سابق
نیروی زمینی و جانشین فعلی ارتش جمهوری اسلامی ایران را برای آنهایی که او
را برای نخستین بار از نزدیک مشاهده می کنند به نمایش می گذارد. اما وقتی
چند دقیقه با تکاور ارتشی که روی شانه هایش درجه سرلشکری است گفت وگو می
کنی، می بینی چقدر شخصیت فرهنگی و اجتماعی دارد. انگار او را سالهاست که می شناسی ...
فوتبالیست دیروز کوچه پس کوچه های جنوب ایران و بسکتبالیست باشگاه "پاس" این روزها فرمانده با اقتدار ارتش جمهوری اسلامی ایران است و امیر احمدرضا پوردستان در یک گفت وگوی کوتاه با جامعه خبر نکات جالبی را بیان می کند.
*در ابتدا از دوران نوجوانی تان
برایمان بگویید. آیا در آن دوران به ارتش و نیروی زمینی فکر می کردید و تا
چه اندازه از لحاظ جسمانی آماده بودید ؟
- امیرپوردستان: قبل از اینکه وارد ارتش شوم، یعنی از
همان دوران نوجوانی ورزش را حرفه ای شروع کردم. در موضوع فوتبال باید بگویم که فوتبال را در باشگاه دست دوم بانک ملی و بسکتبال را هم در باشگاه پاس
که یکی از باشگاه های منتخب اهواز بود ادامه دادم که البته در بسکتبال موفق تر از فوتبال بودم. البته در کنار این ورزش ها در بوکس هم کار می کردم.
چون یک نیروی نظامی از لحاظ جسمانی باید پخته باشد و به همین دلیل این ورزش ها بی تردید از همان دوران کودکی و نوجوانی به من کمک زیادی کرد.
*آیا از ابتدا علاقهمند ورود به دانشگاه افسری و انتخاب شغل نظامی بودید؟
-من علاقه زیادی به نظامی شدن داشتم. آن موقع لشکر 92 در اهواز هر ساله یک
نمایشگاه از تانکهای چیفتن، توپهای پدافند هوایی، به همراه عکسهایی از
رژه سربازان برپا میکرد. بازدید از این نمایشگاه مزید بر علت شد و علاقه
من به شغل نظامیگری شدت بیشتری یافت. از طرفی دیگر، جنگ هم این ضرورت را
بیشتر کرد؛ یعنی همه جوانهایی که نَفَس گرم امام(ره) را حس کرده بودند،
دوست داشتند به نوعی وارد عرصه نظامیگری شوند. بنده هم برای عقب نماندن از قافله، بر آن شدم تا وارد سپاه شوم، ولی به دلیل اینکه تعداد متقاضیها
زیاد بود، سپاه اعلام کرد که پذیرش ندارد و تنها نفراتی را که دارای
تخصصهای ویژه هستند، پذیرش میکند. وقتی نتوانستم وارد سپاه شوم، برای
اینکه در عرصه جنگ حضور داشته باشم به سربازی رفتم.
*چه زمانی وارد دانشگاه افسری شدید؟
- آبان ماه سال 1359 موفق به ورود به دانشگاه افسری شدم.
* ازدوره های آموزشی در دانشگاه افسری بگویید؟
دوره های آموزشی این دانشگاه ساده نیست، چرا که این دوره ها شامل تکاوری
درمکان و شرایط سخت است. نیروهای نظامی باید درسرما و گرما دراردوهایی در
کویر و جنگل دوره ببیند و به اعتقاد من، یک نظامی تا این دوره ها را
نگذراند، نمی تواند با سختی ها مبارزه کرده و پخته شود.
*بسیاری از مردم از تکاوری تنها به شواهد خود در فیلمهای هالیوودی بسنده می کنند واقعا تکاوری چیست؟
تکاوری یک کلمه عام است که با نام لاتین رنجر تعریف می شود. ما یگان های
نیرو مخصوص داریم برای مثال در حال حاضر تیپ (65)نیروهای هوا و دریا هستند و از نیرو ها هرکدام مختص یک مهارت تکاوری هستند. برای مثال، تعدادی از نیرو ها چتر باز، غواص و تعدادی هم در بخش رنجری در کوهستان وصخره نوردی و تک
تیراندازی مشغول به خدمت هستند.
*گاهی در برخی از فیلم های
هالیوودی دیده می شود که یک رنجر تمام فنون را اجرا می کند. آیا در ایران
هم افرادی هستند که مهارت تمامی فنون رنجری را داشته باشند؟
این کاری که در فیلم های غربی انجام می شود، بیشتراز هر چیزی عملیات روانی
است و کمتر کسی است که تمام فنون را مسلط باشد. اما در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و خصوصا در نیروهای هوا و دریا یکسری افراد خاص وجود دارند
که قادرند در شرایط سخت و در ماموریت های ویژه قابلیت های بسیاری را از خود نشان دهند.
*مدتی است شایعاتی مبنی بر آموزش دوره های رنجر های ایرانی در لبنان و خارج از کشور وجود دارد این تا چه حد صحت دارد؟
با توجه به اینکه تعاملات آموزشی با سایر کشورها نداشتیم، به همین دلیل این دوره ها تا کنون درکشور برگزار شده است. عمده دوره هایی که نیروهای ما
برای آن به خارج از کشور اعزام شده اند دوره های صلح بانی و حافظ صلح است
که اگر سازمان ملل یگان حافظ صلحی از ما درخواست کرد، نیروی مهارت دیده و
پخته را برای این کار داشته باشیم.
*آیا دوره رنجری را به صورت خصوصی برای شهروندان علاقه مند هم ارائه می دهید؟
نیروی زمینی کانون ورزش های نیروهای مسلح است و من به جرئت می گویم که
باشگاه فرهنگی ورزشی نیروی زمینی بزرگترین باشگاه کشور است و به جرئت می
توان گفت که هیچ یک از باشگاه ها به خصوص "استقلال" و "پیروزی" هم به
گستردگی باشگاه فرهنگی ورزشی نیروی زمینی نیستند.
دلایل آن هم بسیار روشن است. زیرا اگر ورزش های عمومی را در نظر بگیریم
یک جمعیت 100 هزار نفری هر صبح و عصر در پادگان ها مشغول ورزش هستند و اگر
ورزش تخصصی را در نظر بگیریم متوجه می شویم که باشگاه فرهنگی ورزشی نیروی
زمینی در 15 لیگ حضور دارد. این ورزش هم برای خواهران و هم برادران است و
اگر توجه کنیم خانم "الهه احمدی" که یکی از مدال آور ترین بانوهای کشور در
المپیک گذشته بود، عضو باشگاه فرهنگی و ورزشی نیروی زمینی بوده است. در حال حاضر هم درب این باشگاه برای تمامی افراد باز است و با توجه به اینکه اکثر پادگان های ما در مناطق محروم قرار گرفته، این فضا برای اهالی این مناطق
فراهم است تا بتوانند از این بستر استفاده کنند.
*در دانشگاه افسری برای افسر شدن
باید یک سری دورههایی را گذراند و شما در آن مرحله برای گذراندن این
دورهها از جنگ دور میشدید، با این موضوع چطور کنار آمدید؟
آموزشهای دانشگاه افسری در قالبهای تئوری، عملی و میدانی بود. خدا رحمت
کند شهید صیاد شیرازی راکه بعد از شهادت شهید نامجو هم فرمانده نیروی زمینی بود و هم فرمانده دانشگاه افسری. دغدغه این شهید بزرگوار این نبود که
دانشجوی دانشگاه افسری فقط دوره ببیند، بلکه همیشه میگفت که دانشجوی
دانشگاه افسری باید برای «جنگ تربیت شود واز این رو، اردوهای ما در مناطق
جنگی برگزار میشد؛ یعنی ما اصلاً با جنگ بیگانه نبودیم. تا اینکه در سال
1362 هم عملاً به عنوان فرمانده گروهان وارد جبهههای جنگ شدم.
*اولین عملیاتی که شما در آن تحت عنوان «فرمانده گروهان» شرکت کردید، کدام عملیات بود؟
اولین عملیاتی که من به عنوان فرمانده گروهان در آن شرکت کردم، عملیات
"والفجر 8" بود که در منطقه پاسگاه زید انجام شد، این عملیات یک عملیات
بسیار سخت بود و به قولی، یکی از ناگفتههای جنگ به شمار میرود.
*چند یگان از نیروی زمینی در این عملیات وارد عمل شده بودند؟
چهار لشکر نیروی زمینی ارتش از شلمچه تا طلائیه، در یک عملیات بسیار گسترده و پاسگاه رعد نیروی هوایی و پایگاه عملیاتی هوانیروز و حدود یک هزار قبضه
توپ در قالب 50 گردان توپخانه نیروی زمینی ارتش هم در عملیات والفجر 8 شرکت داشتند.
*شنیدیم که شما از جانبازان دوران دفاع مقدس هستید، علت جانباز شدنتان چه بود؟
در عملیات والفجر 8، یگان ما یک گروهان «خط شکن» بود و خیلی آسیب دید؛
تا جایی که از آمار 150 نفری که بالای صد درصد سازمان دهی شده بود، فقط یک سوم باقی مانده بودند. مسیری که ما عملیات را در آن انجام میدادیم، مسیر
خیلی بدی بود و عملاً در یک معبر نیم متری پیشروی میکردیم. درحالی که
عراقی ها تمامی تمهیدات دفاعی را پیشبینی کرده بودند. یعنی تیربارهای
پدافند 23 میلیمتری را همان جا در سطح زمین گذاشته بودند، به گونهای که
تصور میکردید ریسههای لامپ را روی زمین کشیده باشند. در این شرایط و فضای بدی که بود ما توانستیم سنگرهای نیروهای تأمین دشمن را تسخیر کنیم تا
یگان بعد از ما از خط عبور کنند.
با توجه به آسیبی که یگان دیده بود، ما را به جزیره مجنون منتقل کردند و به عنوان گروهان احتیاط گردان، در خط مستقر شدیم. من طبق عادت، هر روز به
افراد در خط سرکشی میکردم. در یکی از سرکشیها بعد از اتمام کار، سوار جیپ شدم تا برگردم. سربازی آمد و گفت: «من یک برادر دیگرم سرباز است و زخمی
شده؛ میخواستم اگر شما اجازه بدهید به مرخصی اعزام شوم!» من هم موافقت
کردم و شروع به نوشتن اسم سرباز در دفترامور روزانهام کردم که ناگهان
متوجه شدم دفترم پر از خون شده است. به سربازی که از من مرخصی درخواست کرده بود، نگاه کردم. دیدم روی زمین افتاده است! برگشتم و به راننده نگاه کردم؛ دیدم او هم روی فرمان جیپ افتاده است! یک لحظه احساس کردم دست راستم قطع
شده است. خودم را دولا دولا به اولین سنگر بچه های سپاه که حد سمت راست ما
بودند، رساندم. سرم را داخل سنگر کرده و درخواست کمک کردم و بعد از هوش
رفتم. وقتی چشمم را باز کردم، دیدم اهواز هستم ومرتب من را به چپ و راست
میچرخانند و عکس میگیرند، چون ترکشهای زیادی درجمجمهام گیر کرده بود.
*در دوران جنگ فرماندهانی بودند که صدام برای کشتن و آوردن سر آن ها جایزه گذاشته بود و بسیار ترس و وحشت را
بر دل فرماندهان عراقی انداخته بودند این افراد چه کسانی بودند؟
در آن زمان تیپ 23، نیروهای ویژه ای داشت وبا یک مجموعه و یکسری از بچه های سپاه تحت عنوان "قرارگاه حمزه" کار می کردند که ماموریت این افراد برون
مرزی بود و این فعالیت ها در آن سوی مرزها صورت می گرفت. یعنی کاراین افراد شناسایی مراکز تجمع منافقین و در صورت نیاز وارد کردن ضربه به این گروه ها بود.
ضمن اینکه یکی از وظایف آنها جذب نیروهای محلی بود وبه تعبیر دیگر یکسری
از افراد محلی را جذب می کردند و آن ها را به کار می گرفتند که عمدتا در
شمال غرب بودند. "شهید شهرام فر" که در شمال غرب کشور فعالیت می کرد در
کنار شهیدان سرلشگرآبشناسان و سرلشگررستمی که در کنار شهید چمران به شهادت
رسیدند از جمله رنجرهایی بودند که نامشان وحشت به دل دشمن انداخته بود.
*شما به عنوان فرمانده نظامی چقدر دغدغه دفاع مقدس و حفظ ارزشهای آن را دارید؟
بحث نظام جمهوری اسلامی ایران، در جایگاه خود یک بحث بسیار کلیدی و حیاتی
است. هرچقدر که نظام اهمیت دارد، طبیعی است که دغدغههای ما هم به همان
اندازه بیشتر میشود. احساس من این است که ما ارزشهای دفاع مقدس را باید
به نسل های بعدی منتقل کنیم؛ یعنی همان ارزشهایی که حضرت امام(ره) برای ما تبیین و ترسیم کردند. ما برای مقابله با تهدیداتی که از ابتدای انقلاب
وجود دارد ، باید خودمان را آماده کنیم. این کار با انتقال روحیه حماسه،
رشادت و ایثار هشت سال دفاع مقدس به نسلهای بعدی امکانپذیر میشود.
من هم تلاش کردم که در مجموعه نیروی زمینی، در حد بضاعت این کار را
انجام دهیم؛ چرا که خیل عظیمی از نیروهای حاضر در نیروی زمینی را جوانان
«نسل سومی» که مشغول طی خدمت وظیفه هستند، تشکیل می دهند. بنابراین اولین
رسالت و مأموریت ما انتقال فرهنگ ایثار، رشادت و حماسه سالهای دفاع مقدس
به این جوانان است تا جوانان ما با این روحیه، آمادگی پیدا کنند که اگر
خدای نکرده، یک روز تهدیدی علیه کشور به وجود آمد، بتوانند مقابله کنند.
در رابطه با مظلومیت نیروی زمینی و مغفول ماندن نقش آن در جنگ،
ناگفتههای زیادی وجود دارد که اگر بازخوانی و به مردم گفته شود، مردم عظمت کار نیروی زمینی در جنگ را بیشتر درک خواهند کرد. البته این عظمت مختص
نیروی زمینی نیست؛ بلکه شامل همه نیروها میشود؛ هوایی، دریایی، سپاه و
بسیج هم از این قاعده مستثنی نیستند.
ما در مورد جنگ، کتابها، مقالات، سخنرانیها و همایشهای زیادی داشتهایم، اما واقعیت این است که حق آن رزمندگان به خوبی ادا نشده و عظمت کاری که در هشت سال دفاع مقدس انجام دادهاند، را نتوانستهایم به خوبی بیان کنیم. من در اینجا باید گوشهای از فعالیتهای نیروی زمینی را بیان کنم. شاید از
اینکه عراقیها در روزهای اول جنگ توانستند قسمتهایی از خاک ما را اشغال
کنند، به عنوان یکی از نکات منفی یاد شود، اما من آن دوران را «نقطه اوج»
فعالیتهای این نیرو و یک حرکت بسیار ارزشمند در آن مقطع حساس میدانم؛ چرا که در خرداد و تیرماه سال 1358، درگیریهای مرزی شروع شد، برابر طرحی
مدون، یکانهایی از لشکر 92 و 81، در مرز مستقر شدند و پاسگاههای ژاندارمری را تحت کنترل عملیاتی خود درآوردند. با اوجگیری این درگیریها یک گردان
از تیپ 84 خرمآباد و یک گردان از تیپ 37 زرهی شیراز هم در کنار این
مدافعان مرز قرار گرفتند، درصورتی که این گردانها عده کافی نداشتند.
چرا که شرایط آن موقع جنگ و سوء مدیریت بنیصدر و نقلوانتقالات
بیرویه، بعضی از لشکرها را دچار کمبود نیرو کرده بود؛ به طوری که حتی لشکر 92 برای حرکت تانکهای خود خدمه کافی نداشت. در آن شرایط این یگانها با
پنجاه درصد توان رزمی خود در نوار مرزی مستقر شدند و یک لایه دفاعی را
تشکیل دادند که هیچگونه پشتیبانی نداشت و با این عده، در مقابل ارتشی
ایستاد که تا بن دندان مسلح بود. صدام حسین 10 سال، روی ارتش بعث کار کرده
بود، بهطوری که در آغاز جنگ دارای دوازده لشکر زرهی و مکانیزه در پناه
بالگردها و هواپیماهای جنگنده بود. عراق، با تمام قوا به این لایه دفاعی کم تعداد لشکرهای ما حمله کرد، اما این لایه دفاعی کاملاً مستحکم بود و
توانست ارتشی را متوقف کند که آمده بود سه روزه تهران را فتح کند!
*تصاویر شما بعضا در کنار برخی هنرمندان، بازیگران دیده می شود دلیل ارتباط شما با این گروه چیست؟
من علاقه مندم تا واقعیت دفاع مقدس را به مردم نشان دهم. شاید تا دیروز ما
درگیر جنگ و دفاع مقدس بودیم و امکان ارائه این مطلب به مردم را نداشتیم.
ارتش ما هم یک ارتش مردمی است و هنرمندان هم بخشی از این مردم هستند و به
اعتقاد من، ما باید با این قشر ارتباط برقرار کینم چرا که این هنرمندان
هستند که باید به گونه ای اقتدار ما برای مردم را به نمایش بگذارند.
* 180 شهید و 200 جانباز در طرح
مین زدایی اعلام شده آیا به نظر شما علت شهادت این افراد می تواند به روز
نبودن تجهیزات و لباس مین زدا ها باشد؟
ازسال 67 کار پاکسازی مناطق مین آغازشد که در سال های اول تجهیزاتی نداشتیم و علاوه بر این، شرایط جوی باعث می شد تا خاک مین را با خودش جابه جا کند و همچنین موجب می شد که جای مین با نقشه های اولیه ما همخوانی نداشته باشد وبه همین دلیل مین ها بعد از گذشت سال ها حساس شده اند. ما در سه سال اخیر اصلا شهید نداشتیم و تنها مجروح داشتیم و این نشان می دهد که تجهیزات
دراختیارافراد قرار داده شده است.
*در حال حاضرهم وضعیت نیروهای مسلح ما را چگونه ارزیابی میکنید؟
امروز نیروهای مسلح ما علاوه بر اینکه همانند دوران دفاع مقدس، همان
روحیه شهادتطلبی و ایثار و فداکاری را دارند، تجربیات ارزندهای هم از آن دوران به دست آوردهاند که این اقتدار نیروهای مسلح ما را بیشتر از گذشته
نمایان کرده است. تجربیاتی از قبیل اینکه چگونه از زمین و تجهیزات استفاده
کنیم و با دشمنان همطراز چگونه بجنگیم. همچنین جنگ اول و دوم خلیج فارس،
بسیار خوبی برای ما بود تا به تجربه فضای جدیدی وارد شده و از خود یک چهره کارآمد و آمادهتر بسازیم، نیرویی که میتواند در مقابل هرگونه تهدید
بایستد. تصور نکنید من این مطلب را به خاطر اینکه خودم جزو نیروهای مسلح
هستم، عرض میکنم یا اینکه یک مطلب شعاری باشد که بخواهم حالت بازدارندگی
در دشمنان ایجاد کنم. نه، بلکه واقعیتی است که تمام دشمنان ما هم به آن
اذعان دارند و امروز به این نکته پی بردهاند که نیروهای مسلح جمهوری
اسلامی ایران، هم در بُعد سختافزاری و هم در بُعد نرمافزاری از توانمندی
دفاعی بسیار بالایی برخوردار هستند.
تلخ وشیرین94...
ما را در سایت تلخ وشیرین94 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : frezvanalia بازدید : 58 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 1:31